جایگاه فطری زن در نگاه پیامبر اعظم
(ص)مرتضی امامی
چکیده
در عصر و فضای رویکرد مدرن فمینیزم که بیش از نگرش کلاسیک فمینیستی و تلاش برای احقاق حقوق زنان، در جستجوی
«هویت» تازهای برای زن بوده و در بازسازی آن به طراحی جدید حیات فردی و اجنماعی و سیاسی زنان پرداخته است، مباحث مربوط به هویت زنان مسلمان و جایگاه حقوقی و نقش آنان در جامعة بشری با نگاهی مبتنی بر انسانیت، طبیعت و فطرت الهی آنان، از مباحث مهمی است که بخش وسیعی از آموزههای قرآنی و روایی و سخنان پیامبر اعظم(ص) را به خود اختصاص داده است. این مقاله به بررسی و تحلیل هویت انسانی و الهی زنان مسلمان ـکه ورای رویکرد مبتنی بر جنسیت بر محور انسانیت آنان استوار گردیدهـ و مهمترین شاخصههای آن نظیر آرمانها، معنای زندگی و ارتباط آنان با پرستش و عشقورزی، با تکیه بر آموزههای نبوی پرداخته است.
قسمت اول
منزلت زن در اسلام
الدنیا متاع و خیر متاعها المرأه الصالحه
«
اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابى طالب به همراه شوهر از حبشه بازگشت. ابتدا به دیدن همسران پیامبر(ص) آمد، نخستین سؤالى که مطرح کرد این بود که آیا چیزى از آیات قرآن در بارة زنان نازل شده است؟ آنها در پاسخ گفتند: نه! اسماء خدمت پیامبر(ص) آمد، عرض کرد: اى رسولخدا جنس زن گرفتار خسران و زیان است! پیامبر(ص) فرمود: چرا؟ عرض کرد: به خاطر اینکه در اسلام و قرآن فضیلتى در بارة آنها همانند مردان نیامده است. در همین هنگام آیة ”إن المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و... احزاب/35“ ، نازل شد و پیامبر(ص) به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا از نظر قرب و منزلت یکسانند، و آنچه مهم است آنست که از جهت اعتقاد و عمل واجد فضیلت باشند.». اسلام هیچگونه تفاوتى در روح انسانى زن و مرد قائل نیست: ”من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبه و لنجزینهم آجرهم باحسن ما کانوا یعملون نحل/59“، «هر کس عمل صالح کند ، خواه مرد باشد خواه زن ، در حالى که ایمان داشته باشد ما او را زنده مىکنیم و حیات پاکیزهاى به او مىبخشیم و پاداش وى را به بهترین اعمالى که انجام مىداده مىدهیم».اگر به تاریخ عرب قبل از اسلام باز گردیم و وضع زنان را در جاهلیت آن روزِ جامعه بررسى کنیم که چگونه زنان از ابتدائىترین حقوق انسانى خویش محروم بودند، تا جایی که گاه حتی حق حیات براى آنان قائل نمىشدند و پس از تولد آنها را زنده بهگور مىکردند ، و نیز اگر به وضع زن در دنیاى امروز که به صورت عروسکِ بلا ارادهاى در دست گروهى از انساننماهاى مدعى تمدن در آمده بنگریم تصدیق خواهیم کرد که اسلام، خدمت بزرگى به جنس زن کرده و حق عظیمى بر آنها دارد
. پس از اسلام، زنان، از اغلال جاهلیت و ظلم رهایی یافته و به آزادی واقعی و هویت انسانی خویش بازگشت نمودند. اگر چه معالاسف امروزه نیز سنتهای جاهلی از دو سوی زنان را در بند نموده است. از یکسوی سنتهای واپسگرایانه و متحجرانه و از دیگر سوی جاهلیت مدرن و سرمایه داری امروز، و در این میانه، تنها اسلام با تأکید بر هویت انسانی زنان مسلمان، آنان را از اغلال هر دو جاهلیت نجات بخشیده است. بینش الهی زنان مسلمان و نگرش مقدمهای و ابزاری آنان به دنیا و جستجوی حیات طیبه و پایدار در آخرت هویت آنان را از آنچه دیگر مکاتبی که رویکردی فمینیستی داشتهاند، و بنا بر برخی بررسیهای انجام شده با هدف ابزاری شدن زن ظهور یافته، ممتاز نموده است. حال پرسش ایناست که هویت واقعی زن مسلمان چیست و از چه ویژگیهای مهمی برخوردار است؟ همو که از نفس واحده خلق گردیده (الذی خلقکم من نفس واحده نساء/1) و روح الهی که به لحاظ تجرد، بی ارتباط با جنسیت است در وی دمیده شده (و نفخت فیه من روحی حجر/29) تا زوجیت انسان نیز همانند زوجیت تمام موجوداتِ جهانِ خلقت و بدون امتیاز هر کدام از زن و مرد بر دیگری(هن لباس لکم و انتم لباس لهن) تکمیل گردیده و هر کدام از آنان، در افقی بالاتر از جنسیت که انسانیت و تقوی است کامل گردد (إن اکرمکم عند الله أتقیکم حجرات/13). همو که چون آدم، جایگاهش فردوس برین بوده و در این دیر خرابآباد به غریبی آمده است(یا آدم اسکن انت و زوجک الجنه بقره/35). او که خلیفهالله است و مقامش از فرشته برتر است، و او که از کرامت الهی برخوردار است، «و لقد کرّمنا بنیآدم».زن مسلمان آنگاه که در جایگاه تربیت انسان قرار میگیرد گاه مقامش از مرد فزونی مییابد
(و لیس الذکر کالانثی آلعمران/36) و او که از اصالت و شرافت خانوادگی این چنین بهرهمند است که پدرش ابراهیم«ملّه ابیکم ابراهیم حج/78» و پیامبراعظم و علیبن ابیطالب است«أنا و علی ابوا هذه الامه»، و قهرا مادرش فاطمة زهرا(س) است. زهرایی که خود فرزند خدیجه، اول بانوی مسلمان است و اگر نبود علی(ع) دیگر کفوی برایش وجود نداشت و او که هر کدام از فرزندانش همانند ستارهای درخشان در آسمان فضایل و مکارم میدرخشند. همو که الگو و پیشوای زنانی است که میخواهند پیرو مکتب «الجار ثم الدار» (اول همسایه وانگه خانه)، باشند. و همو که پیامبر(ص) در شأنش فرمود: لو کان الحّسًن شخصا لکان فاطمه، بل هی اعظم، إنّ فاطمه إبنتی خیر اهل الارض عنصرا و شرفا و کرما، (اگر زیباییها و نیکیها در وجود انسان تشخص مییافت، هر آینه آن انسان فاطمه(س) بود، بلکه او برتر است. همانا دخترم فاطمه به لحاظ سرشت و شرافت و کرامت، برترین اهل زمین است.) ، آنانی که در آیینة هستی به جز حسن و زیبایی نبینند و در آیین مکتبِ ما رأیت إلا جمیلای زینب(س) درآیند. و آنان که جسورانه مدافعان حقیقت و ولایت باشند و عصمت و پاکیزگی را از فاطمة معصومه(س) و مریم(س) که گرچه پیامبر نبوده، اما ملائکه و بلکه جبرئیل را دیده و با او سخن گفته است، بیاموزند. «قرآن در بارة مریم، میگوید: کار او به آنجا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن گفته و گفت و شنود میکردند، از غیب برای او روزی میرسید، کارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود که پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده، و او را پشت سر گذاشته بود، زکریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود».این هویت زن مسلمان است که ندانستن و یا حتی فراموش کردن این هویت موجب خود باختگی آنان میگردد
. خود باختگی تأسفباری که گاه برخی زنان را تا حد یک دستمالِ چروکیده برای گرفتن بینیِ شهوات و سپس افکندن در زبالهها، ساقط میکند؟! . و به بیان امام(ره): «زنها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک کرده بیرون برود، با سرِ باز و لخت. این مقام زن نیست، این عروسک بازی است.»زنی که میبایست با درخشش ارزشهای الهی و انسانی خویش نمایشگری کند، اینک ارزشها را در اندام خود جستجو نموده و آن را به نمایش گذارده و مهارتهایش را در آرایش خویش دنبال میکند
. در واقع نادیده گرفتن فطرت الهی، و هویت الهی- انسانی زنان و تمایزاتی که آنان به لحاظ فطری و ساختاری با مردان دارند، منشأ اصلی اختلاف و نقطة اساسی تفاوت دیدگاه اسلام در مقایسه با دیدگاههای فمینیستی و یا هر مکتب دیگری که معتقد به فردگرایی و اصالت فرد است و با تکیه بر اصالت فردی زنان آنان را دعوت به آزادی، استقلال، احقاق حقوق از دست رفته و حتی به دست گرفتن قدرت سیاسی مینمایند، میباشد. غافل از آنکه اسلام ضمن مخالفت با اِعمال حکم و قدرتِ هیچکدام از زن و مرد بر یکدیگر، اساسا وحی و حکم خداوند را بر انسانها نافذ دانسته و قانونگذار را چنین تعریف نموده است:«
به حکم خرد، احکام هیچکس بر دیگران نافذ نیست مگر حکم خدای جهان، که چون همة جهان مخلوق و مملوک اوست، عقل، حکم او را بر همه نافذ، و لازمالاطاعه میداند. این در صورتی است که احکام بشر را احکام خردمندانه و برای مصالح مردم بدانیم. در این صورت نیز عقل به کسی حق نمیدهد که بر خلاف میل دیگران، در جان و مال آنها تصرف کند، هر چند برای صلاح آنها باشد. از ایجا باید دانست که قانونگذار باید کسی باشد که از نفع بدن و شهوترانی و هواهای نفسانی و ستمکاری برکنار بوده، و در بارة او احتمال اینگونه چیزها نرود.».و نیز اسلام با نفی هر حکم و نظری که متکی بر اصالت فرد، اصالت سود، آزادی و دیگر گرایشات اومانیستی و یا لیبرالیستی و نظریات سکولار بوده باشد، و با دفاع ازحقوق و هویت مستقل زنان، جایگاه و منزلتی رفیعتر برای آنان تعریف نموده است
. امام رضا(ع): از قول رسولالله(ص) چنین بیان فرمودهاند: إنّ الله تبارک و تعالی علی الاناث ارقّ منذ علی الذکور... ( خداوند متعال نسبت به زنان مهربانتر از مردان است...). و از پیامبراکرم(ص) نیز نقل گردیده: اذا کنت فی صلوه التطّوع، فإن دعاک والدک فلا تقطعها، و إن دعتک والدتک فاقطعها. ( اگر به نماز نافله ایستادهای، پس آنگاه که پدر صدایت نمود، نماز را ترک مکن، و اگر مادر ترا خواند، نمازت را قطع بنما.).«
اساسا نوع تکیهای که غرب به آزادی و کمال ارزشهای انسانی زن میکند در مسیر اصالت فردی زن است، یعنی زن را از خانواده بیرون میآورد و او را به عنوان یک موجود انسانی مطرح میکند و برایش حقوق اختصاصی و اصیل قائل است. این مسأله خود به خود به اصالت فرد و فردگرایی منجر میشود. اصالت فرد و فردگرایی در غرب نه تنها جامعه را به عنوان یک بنای کامل و پیوسته و پیگیر متزلزل کرده، بلکه خانواده را همچنین متزلزل کرده است». فرد گرایی و اصالت فرد همانقدر برای بشریت زیانبار بوده که اصالت جامعه و جمعگرایی بوده است. و این در حالی است که زنان مسلمان با دیدگاهی متعادل، اگر چه در سیر عرفانی (= سیر الی الحق)، برای خویش حیثیتی فردگرایانه قائلند، و معتقدند: «هر کس در گرو دستآورد خویش است» و « هیچ باربرداری(در قیامت) بار گناه دیگری را بر نمیدارد» و « هر کسی همآنگونه که تنها آفریده شده تنها به نزد پروردگار خواهد رفت»، اما در سیر مع الحق الی الخلق، حیثیث آنان، حیثیت «ایثار» و فداکاری است که این وظیفة الهی را در محیط مقدس خانواده و جامعه و در نقشهای مادری، همسری و... ایفا مینماید. اگر چه دنیای مادی و کوچک ما هیچگاه شهرتها و مدالها و افتخارها را به عدالت میان مربیان و قهرمانان تقسیم نکرده است، اما این بدان معنا نیست که مربیانی که همواره قهرمان پروریدهاند خود از نگاه کسی که پاداشها و اصالتها به دست اوست غافل ماندهاند. علی(ع) از پیغمبر اکرم(ص) چنین نقل میکند: دخترم فاطمه در قیامت محشور میشود در حالی که لباس کرامتی که با آب حیات عجین شده، در تن دارد و خلایق، سوی او مینگرند، و از مقام والای او در شگفتی فرو میروند!. جدای از آنکه اصولا «خانواده» به لحاظ اهمیت و اصالت و نقش بنیادین آن در جامعه، جدای از مصالح اخروی بلکه به لحاظ مصالح اجتماعی هم بایستی مورد توجه قرار گیرد هر چند با مصالح فردی هر کدام از زن و مرد در تعارض باشد. همچنین عدم شناسایی هویت حقیقی و انسانی زنان موجب گردیده تا برخی از آنان ارزش و کمال خود را در روی آوردن به ژستها و مدلهای مردان جستجو کنند تا شاید از این طریق احساس حقارت خویش را برطرف سازند. حال آنکه زنان نه تنها چیزی از مردان کمتر ندارند، بلکه به تعبیر حضرت امام(ره) «احترامی که اسلام برای زنان قائل است برای مردان قائل نیست.». و شاید بواسطة همین نقش ایثارگری زنان در دنیا که بیستونها را آنان کنده و شهرتش را مردان بردهاند، خداوند فرموده است: «بهشت زیر پای مادران است».و زنان نامدار تاریخِ تکاملِ بشر، آنانی بودهند که علاوة بر فرزندان، بر پدران و شوهران خویش هم عواطفی از جنس عاطفة مادرانه بذل نمودهاند که در این میان دخت گرامی پیامبر که به
«ام ابیها» و «امالنبی» ملقب گردید، سرآمد است. عاطفة مادرانهای که در بسیاری موارد از حسابگریهای عاقلانة مردان پیشی گرفته و گوی سبقت را ربودهاند. آنان که نقصان عقل را در زنان باور نموده بسیار کوته اندیشیدهاند و آنان که نقصان در برخی کارکردهای عقل عملی نظیر مآل و مصلحت اندیشیها را به دلیل غلبة عاطفه و عشق بر اینگونه حسابگریهای مزاحم، تفسیر این نقصان دانستهاند، به نظر میرسد که به ثواب نزدیکتر بودهاند. آیت الله جوادی آملی در این باره چنین بیان داشتهاند که: «زن تحصیل کرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت توان آن را دارد که در نقش مادری مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقة او هنگام عزیمت به جبهه، عقل ظریف (لطیف و خوش و پسندیده) خود را در جامة هنر ظریف ارائه دهد، یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم پیروزمندانه برگشته است، اندیشة وزین عقلی خود را در لباس زیبای شوق و نظایر آن نشان دهد. هرگز این ظرایف هنری که تمثّل عینی ظرایف عقلی است برای مردان هنرمند میسّر نخواهد بود». و در کتاب ارزشمند زن در آیینة جمال و کمال از قول رسول خدا چنین نقل نموده: «عقل، چیزی است که انسان به وسیلة آن، نیرو، غرایز و امیال را عقال میکند پس عقل را عقل مینامند چون که جلوی امیال و غرایز را گرفته و زانوی شتر سرکش جهل و شهوت را عقال می کند.». و تعبیر زیبای « المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه» نیز بر این تفاوت ظریف و حکیمانه اشاره دارد.انا انزلنا الکتاب…
تنزلل الملائکة و الروح…
و انزلنا من السماء الماء…
در قرآن کریم آنجا که خداوند در مورد فرستادن فرشتگان به زمین سخن می گوید از کلمه ی تنزل استفاده می کند!
آنجا که راجع به نعمت آب، مایه ی حیات حرف می زند انزلنا به کار می برد!
حتی بزرگترین نعمت و مایه ی افتخار مسلمانان، عظیم ترین کتاب آسمانی یعنی قرآن، با عبارت (انزلنا) بیان شده!
اما خداوند رحمان آنجا که می خواهد تولد دختر پیامبر را به او بشارت بدهد می فرماید:
انا اعطیناک الکوثر
به تو کوثر عطا کردیم
عطا کردن یعنی بخشیدن چیز ارزشمندی از طرف بزرگی
استفاده از این تعبیر منحصر به فرد در کلام الله مجید، برای بشارت دادن دختران ارزشمندی و محبوبیت مارا نزد پروردگارمان نشان می دهد.
بیایید قدر خودمان را بدانیم و وجودمان را به هر چه غیر دوست نیالاییم.
و باور داشته باشیم که:
زن آیت جمال خلقت است
در اربعین امسال جاماندگان از کاروان حسینی به اربابشان میپیوندند
ز جاده های خطر بوی یار می آید
کسی از آن سوی مرز محال می آید
صدای کیست؟ خدایا درست می شنوم؟
دوباره بوی صدای بلال می آید
ز بس فرشته به تشییع لاله آمدو رفت
صدای مبهم برخورد بال میآید
مپرس از دل خود لاله ها چرا رفتند
که بوی کافری از این سوال می آید
بیاو راست بگو چیست مذهبت؟ ای عشق!
که خون لاله به چشمت حلال می آید
به لحظه لحظه ی این روزهای سرخ قسم
که بوی سر سبزترین فصل سال می آید
دانشگاه شهرکرد منتظرقدوم سبز لاله هایی است که دیگران به غلط گمنام می خوانندشان
خرسندیم که آغاز سر سبزترین فصل سالمان با میزبانی پنج شهید گلگون کفن جاماندگان از عاشورای حسین (ع) همراه شده
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده ی عالم دوام ما
به نام آفریننده ی یکتای عادل که اندر خلق و ایجاد، انصاف کند و اندرمیان نسوان و جماعت ذکور، مساوات کند. الغرض، حکایت این بنده ی مونث کردگار! از همان بدو ورود به عالم آدمیان آغاز گردید. که بنابر بعضی روایات، مصادف بود با میلاد یکی از کا کل زری های خویشان. از قضا، مریض خاندی این رو یکجا بودی و هر دو را یک طبیعت روا نمودی و تا دهان وانمودی و فرمودی که نوباوه ی خاله جان شاهزاده ای است بر مرید فریشتگان و افتاده از درز کهکشان و بالا نشان و فاخر و تاج بر سر و پسر جماعات خویشان و قومان و قبیله بزرگان و با نوران عقل در چشمان، دویدند و پریدند بر سر تخت خاله رسیدند و طفل بوسیدند و باقی ماجرا.
و آنگاه طبیب سرافکنده و لب از خنده فروبنده و غمزده، آرام زمزمه نُمود،"و کودک دیگر، استعیذ بالله، خاک بر سر است و دختر است" شیون و فغان بلند گشت از نهاد مادر و با حسرت نظاره می کرد طفل خواهر را...
جده ی ما که پیرزنی بود تکیده و خمیده و چشم ندیده و گوش ندیده، قرنی از وجود مبارکش می گذشت و العجب هنوز زبان در دهان می جنباند و خلق را با سخنان می جنباند! و طرف می شست و می رفت و به کناری می انداخت!! و از اتفاق، همیشه طرف من بودم! از بیانات گوهربار جَدََّتِنا اینکه: "دختر ضعیفه است و نحیفه است و نبودش به از بودش! چه فایده وجود این موجود که مایه ننگ است و منگ است و سربار است و خوار است و برای کار است!!!"
و از قصارهایش من بابِ فرزندِ خاله یکی اینکه: "پسر نگو قند عسل"، و دیگر اینکه: "گل پسری، شاه پسری، تاج سری."
در روایات ثبت است و بر خاطرم گذشت هر گاه که ما دو تن بر محفلی وارد آمدیم گر من سلام می کردم، جواب همی نکردن وگر او سرش را عین گاو زیر انداخت و رفت دنبال دیگر تاج سرهای فامیل، همگان جانها را چون نقل و نبات، قربانش کردندی و هزاران دعا و بلاگردان بر وی خواندندی و اسفندها راندندی و او را در صدر نشاندندی و در دهان ما گل چپاندندی!
و دیگر خاطره آنکه گر ما دو تن بر سر خوان نعمت روبرو همی نشستی، گوشتهای طعام را در حلق او کردندی و بنده حقیر هم که کوفت خوردندی، به درک.
مصایب و مقاتل مراثی فراوان بر ما روان گشته و چه تحفه ها که در مراسم میلاد هر ساله اش به جیب می زند و ما هم که زیر بته عمل آمده ایم!
اتفاق را، پیش دانشگاهی همی خواندن گرفتیم و کنکور هم رساندیم و نذرها و ختم ها بود که برداشته گشت زبهر قبولی این خفه شده و بَتَر آنکه مادر ما نیز نماز یومیه را به حقِ قبولی همان خفه شده می خواند. حال ما خود گفتنی نیست که سوز سینه بدر آرد و خشم و کینه.
الغرض نتایج کنکور اعلام گرداندند در اینترنت و سایت هم که خدا اصلاحش کناد، راه نمی داد. ساعات می گذشتند و تسبیح ها می گشتند، دفع چشم زخم می نوشتند و فوت می نمودند بر قند عسل جان و چشمها خیره بود بر صفحه نُمایه. تنها همین قدر گویم که کنکور سالها گذشته و کاکل زری خاله جان هر سال چشم قبیله را خیره بر صفحه نُمایه نگه می دارد و تا آنجا که ما دانیم نامش در قبولیان نیامده که نیامده. قوم هنوز هم بر وی از تمام سر و کله شان نثار می نُمایند، لیکن گویا ما را نیز بر طبق آخرین گردهمایی خویشاوندی در میان آدمیان حساب نموده اند و در جواب سلاممان لبخند هم رسانند و این از اثرات همان رتبه نخست کنکور این بنده حقیر است.
و البته جمعی نیز طبق آخرین اخبار به هنگام وضع حمل اگر پسر نبود با افتخار تمام گویند: "دختر است."
فاطمه یعنی بزرگی،پاکی وشایستگی هرچه خوبی هست باهم،نیکی وشایستگی
فاطمه یعنی شروع و ابتدای واقعه بستن دست امیر و کربلا و فاجعه
سوختن از عشق حیدر پشت در پروانه وار مثل یک ماهی به دریا، عاشقی دیوانه وار
عشق حیدر ریشه شد در تار و پود ضرب دست و ضرب سیلی کرد صورت را کبود
اسوه می گردد به نیکی در میان شیعیان می کند اصل دیانت با حجابش او بیان
حرف من با توست، ای آنی که مستی می کنی بر تمدن های غربی پیش دستی می کنی
سر به پا را صورتی گاهی زرشکی می کنی در حقیقت نقض چادرهای مشکی می کنی
صورتک های نمادین روی صورت،موی رنگین می کنی بانوان پاک دامن را تو غمگین می کنی
زیور و خلخال بر پا می زنی روسری را بی نهایت روی سر تا می زنی
دیگر این اسلام را انگار بازی داده اند لفظ آزادی به لبها، دشمنان را سرفرازی داده اند
خونبهای جنگ تحمیلی مگر بی عفتی ست بی نمازی، بی حجابی، مرد را بی غیرتی ست
ای دو کوهه یاد تو از قلب دنیا رفته است همچو یاد کرخه و کارون و مهران گشته است
خون همت ها و فلاحی و ستاری چه شد؟ پاسدار دین و مذهب، پاکبازی ها که شد؟
جبهه ها میدان جنگ و میوه اش خمپاره بود یادگاری در کفن ها استخوانی پاره بود؟!!!
لاجرم بی ترس می گویم که غیرت نیست شد نمره ی آنی که خونش داده تنها بیست شد
ایمانی