گاهی دلم برای خدا می سوزد!
چه دلخوشی! که زیر این سقف، روی راحتی پا روی پا بیندازی و در برابر این همه کلیشه های خبری و خبرهای کلیشه ای ، لبخند بزنی و هورا بکشی که هی! اینها روی آنها را کم کردند و بعد لعنت بفرستی به آنها که اینچنین می زنند و می کوبند و می کشند.... نه.. نمی توانم!
با وجود تمام احساس تعلقم، گویی رابطه من و این ترجیح تعصب مسلمانی ب تعصب انسانی، که گاه بیش از همیشه رخ می نماید، همچون رابطه میان دو قطب آهنرباست! و نتیجه اینهمه سنگهایی که به سینه زده اند و می زنند و می زنیم، در نهایت، فقط هیاهوی نچ نچ هاست!
چرا ما بندگان ناچیز در مقابل دستورات حکیمانه آن قدرت ازلی و ابدی و عقل مطلق و رحمت واسعه ای رحیمانه تر از مادر، بسان کودکانی کم عقل چنین گردنکشی می کنیم و آن بزرگترین و داناترین را در عین خطاب کردن به نام خدای عادل، چنین در عمل و با ذکر شبهات منتشره دشمن، اینچنین ظالم نشان می دهیم. چرا از آغوش این مادر مهربان کودکانه و کم عقلانه به آغوش دشمن پناه می بریم و مادر را می کوبیم. مگر نه اینست که پرتویی از محبتش به قلب مادر تابید و او را اینچنین عاشق ما کرد؟
شبهه ای که چون به خیالشان بسیار غیر منطقی بود بسیار حول آن مانور دادند حکم رجم یا سنگسار است. غافل از اینکه تمام دستورات اسلام بر منطق و حکمتی قوی استوار است و این هم، که تنها از طریق تعقل می توان به آنها دست یافت.
دستور رجم را توهین و خلاف عدل می دانند. حکم رجم زمانی صادر می شود که زن و مرد متاهلی، مرتکب عمل زنا شود.
با کمی اندیشه می توان حداقل بعضی از دلایل و فلسفه آنرا دریافت. در پی انجام این عمل، زانیان با همسران خود دچار اختلافات فراوان شده و دو خانواده با هر کدام حداقل 4-3 فرزند از هم می پاشد. حداقل 7-6 فرزند بی سرپرست می شود و کودکان طلاق افزایش می یابند. کودکانی که آینده ای نامعلوم و یا بد فرجام خواهند داشت کودکانی که در اثر عدم سرپرستی و داشتن پدر و مادر در کنار هم یا دزد و جانی می شوند و یا افرادی افسرده و بیمار و یا معتاد. و اینها همه در اثر یک عمل شهوانی پدر و مادری است که تن به این عمل می دهند.شاید عمل را کوچک می پنداریم و مجازات سنگسار را برای آن بزرگ. ولی با اندیشیدن به تبعات مخرب و سهمگین آن، تناسب مجازات را در خواهیم یافت.
کسی در جلسه گفت: رجم توهین به انسان است. بله اگر توهین نبود که به خاطر نترسیدن از آن هر کسی مرتکب آن می شد. به علاوه گاهی انسانها " اولئک کالانعام بل هم اضل" می شوند و از مقام انسانیت خارج می شوند و سنگ زدن به حیوانی که نوامیس مردم را می دزدد و می درد کاری طبیعی می نماید. توهینی بس بزرگتر را آنها انجام داده اند که به خاطر نگذشتن از شهواتی که می توانستند با همسر خود ارضا کنند به دو خانواده و تعدادی فرزند توهین کردند. توهین اینست که آن پدر و مادر سرنوشت افراد دو خانواده را بی ارزشتر از آن بدانند که از این عمل بگذرند.
تازه گذشته از اینها، اسلام شروطی برای آن گذاشته که وقوع آن بسیار محال می نماید. مثل دیدن خود عمل بوسیله 4 شاهد یا 3 بار اقرار طرفین گناه. گذاشتن این شروط هم بدین دلیل است که حتی با وجود وقوع عمل، حتی الامکان از پاشیده شدن همین دو خانواده و ایجاد کودکانی با فرجام نامعلوم جلوگیری کند، قبح گناه در جامعه نریزد و از ترس مجازات به اصطلاح توهین آمیزش به استحکام خانواده خود بیندیشند و از راهش اطفاء شهوت کنند: "ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها".
حال ممکن است عده ای غرض و مرض دار بگویند، اگر اینها را خدا می داند و پشت هر حکم فلسفه ای است، تو چه کاره ای که توجیه کنی ، چگونه به این علم دست یافتی؟ مگر تو خدایی؟(چنان که در جلسه هم عنوان شد). اگر دستورات اسلام حامل کوله باری حکمت و معرفت نبود، خداوندی که به انسان عقل بخشید در قرآنش اینقدر تاکید به تدبر و اندیشه نمی کرد، دهها بلکه صدها بار نمی فرمود: " افلا یعقلون؟ افلا یتدبرون؟ افلا یتفکرون و ....
اینقدر تاکید برای اینست که به ما بفهماند در پس هر حکم دریایی فلسفه و حکمت خوابیده که با تعقل و تدبر اگر به همه اش نه، به گوشه ای از این دریا دست یابیم.
فقط سطح حکم را نبینیم و در پی آن گوش به بلندگوی دشمن بسپاریم. فکر کنیم و به حکمت آن دست یابیم. آنگاه بی شک اعتراف خواهیم کرد که این احکام عقلی مطلق از سوی خداوند مهربان برای حفظ انسان و ارزش انسان است.
تعقل و تدبر کنیم و اینچنین با کودک عقل خود مادر عاقله دین را محکوم نکرده و زیر سوال نبریم.
می شد شبهات مطرح شده در تریبون را پاسخ گفت ولی متاسفانه به دلیل توزیع نامناسب اسامی و سانسور شدن عادلانه!!!!( علیرغم اعتراض خودشان به فلسفه سانسور) اسامی کسانی که آنها را خوش نمی آمد؛ همچنین به بهانه این که هر کس فقط حق دارد نظر خود را راجع به موضوعی بیان کند و هیچ کس حق پاسخ به دیگری و نقد او را ندارد، از روشن کردن اذهان تخریب شده ای که متاسفانه زیاد مدبرانه عمل نمی کنند، جلوگیری به عمل آمد. در حالیکه خود مجری برنامه در آخر سخنان منطقی همان قلیل کسانی که حرف زدند ولی نظراتشان خلاف میل و نظر آنها بود را بی هیچ منطق عقل پسندی، تنها با تمسخر نقد می کرد. اگر قانون جلسه چنین است چرا خودشان نقض قانون کردند؟
در حاشیه، یکی از آنان که اعتراض خشونت علیه زنانشان تحسین همگان را در جلسه بر می انگیزد چرا پس از جلسه برای کنترل کردنش در برابر حرف حق و منطقی دختری دانشجو اینچنین حرمتها را زیر پا می نهند که دوستانش مجبور می شوند او را چند نفری کنترل کنند که به وی خشونتی روا ندارد؟
و در آخر...
دوست دانشجو، در این جامعه عنوان جویندگان دانش بر ما نهاده شده، پس اگر ما در پی مطالعه، تدبر، و روشن کردن اذهان عموم نباشیم چه کسی این کار را خواهد کرد؟ همین کم کاریها و بی انگیزگیهای ماست که ما را جزء کشورهای عقب افتاده قرار داده نه بی حجابی ها و بی بند و باریها. بیایید معارف ناب و بلند اسلام را کشف کنیم و اذهان را برای پذیرش اسلام ناب توسط منجی نوع بشر آماده سازیم. بیایید بیندیشیم. کانون دختران اندیشه
برای شناخت بیشتر این جنبش ویرانگر کتاب فمینیسم
در امریکا تا سال 2003 را مطالعه کنید