فاطمه یعنی بزرگی،پاکی وشایستگی هرچه خوبی هست باهم،نیکی وشایستگی
فاطمه یعنی شروع و ابتدای واقعه بستن دست امیر و کربلا و فاجعه
سوختن از عشق حیدر پشت در پروانه وار مثل یک ماهی به دریا، عاشقی دیوانه وار
عشق حیدر ریشه شد در تار و پود ضرب دست و ضرب سیلی کرد صورت را کبود
اسوه می گردد به نیکی در میان شیعیان می کند اصل دیانت با حجابش او بیان
حرف من با توست، ای آنی که مستی می کنی بر تمدن های غربی پیش دستی می کنی
سر به پا را صورتی گاهی زرشکی می کنی در حقیقت نقض چادرهای مشکی می کنی
صورتک های نمادین روی صورت،موی رنگین می کنی بانوان پاک دامن را تو غمگین می کنی
زیور و خلخال بر پا می زنی روسری را بی نهایت روی سر تا می زنی
دیگر این اسلام را انگار بازی داده اند لفظ آزادی به لبها، دشمنان را سرفرازی داده اند
خونبهای جنگ تحمیلی مگر بی عفتی ست بی نمازی، بی حجابی، مرد را بی غیرتی ست
ای دو کوهه یاد تو از قلب دنیا رفته است همچو یاد کرخه و کارون و مهران گشته است
خون همت ها و فلاحی و ستاری چه شد؟ پاسدار دین و مذهب، پاکبازی ها که شد؟
جبهه ها میدان جنگ و میوه اش خمپاره بود یادگاری در کفن ها استخوانی پاره بود؟!!!
لاجرم بی ترس می گویم که غیرت نیست شد نمره ی آنی که خونش داده تنها بیست شد
ایمانی